زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
4.3 امتیاز از 3 رای

من از همون روز اول، «نگران» به دنیا اومدم. نگرانِ گم کردن، نگرانِ از دست دادن. خوب که نگاه می کنم، می بینم من همه ی عمرم رو ترسیدم. بچه که بودم، از همون اولین روز مدرسه نگران گم کردن کیف و دفتر و کلاهم بودم. هرچی بزرگ تر شدم نگرانی هامم بزرگتر شد. از یه جایی به بعد نگران آدمایی شدم که هر لحظه می ترسیدم از دست شون بدم. آدمایی که بخاطرشون زندگی می کردم. تازه اون جا بود که فهمیدم من حتی برای خودمم زندگی نمی کنم. من هیچ وقت نفهمیدم وقتی کسی آدم رو ترک می کنه، توی ذهنش چی می گذره؟ این که آدم تا کجا می تونه بره و یه نفر رو فراموش کنه. من تازگیا به نگرانی عجیبی مبتلا شدم. نگرانم... برای از دست دادنِ دوباره ی آدمی که نیست نگرانم!
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید
متن های مرتبط پویا جمشیدی


انتشار متن در زیبامتن