حواست هست عزیز؟
این روزها چقدر عاشقانه های من به دار
بی مهری های تو آویخته شده !؟
منی که به راحتی امید بسته ام به دلم!
دل بسته ام به دلت!
دلی که دیگر حتی به دنیای تنهایی من نیز نمیچسبد!
آه ای بی انصاف ِ پر خاطره ام!
چه ترانه هایی که در وصف ِآغوش آبی تو
نگفته ام!
چه ستاره هایی که دانه دانه بر آتش چشم حسودکان شهر قصه دود نداده ام
از برای تو!
تویی که پایان نبودنم را رقم زدی میان سایه ها؛
در تردید انبوه ِرویاهای خفته !
بیا تا با صدایت که در جان ِخیالم شکسته شده دوباره تورا پس بگیرم ،خیالی که تنگ است خیالی که می نویسد
واگر تو نباشی گوربابای تمام نوازشها!
و تمام دیده شدن ها!
باران کریمی ارپناهی
ZibaMatn.IR