نه باران
نه بوران
نه آتش
نه توفان
صدای تو انگشت تبدار آن دختر نوجوانی ست
که یک نام را بر بخار تن شیشه
ننوشته خط زد
صدای تو انگشت یخ بسته ی مادر تازه پیری ست
که در اشک ریز گلاب و گلایل
گِل از نام یک مرد می شست
صدای تو
سوسوی مهتاب
در چشم های شبی بی پناه است
صدای تو
آتش نه
توفان نه
آه است
ZibaMatn.IR