خوشا به حال زنی که دو چشم روشن داشت
نقاب و صورتکی دلرباتر از من داشت
خوشا به حال زنی که همیشه می خندید
و یک لباس پر از زرق و برق بر تن داشت
همان کسی که به جای سکوت و شعر و غزل
همیشه حرف قشنگی برای گفتن داشت
نه مثل من که فقط فن شاعری بلدم
هزار عشوه ی شیرین هزارها فن داشت
خوشا به حال زنی که به جای من آمد
فقط به خاطر این که دو چشم روشن داشت
ZibaMatn.IR