سرگذشت آدم ها.
در میان آدم هایی که با ماسک در خیابان ها ظاهر می شوند تشخیص دادن تو بسی سخت است. به راستی تو اگر من را پشت این نقاب های به اجبار ببینی می شناسی؟!
هنوز هم آن همه عشق و علاقه را که در چشمانم موج می زند را می توانی مثل گذشته ها تشخیص دهی و لَمسش کنی؟
من که همان آدم سابقم، امّا تورا نمی دانم دلبر!
این روزها که یک به یک به سرعت برهم زدن چشمی می گذرد جور دیگرم خیال و فکر تو از سَرَم نمی افتد. باورکنی یا نکنی من همان عاشقِ سابقم. آن زمان که من برای با تو بودن با زمین و زمان می جنگیدم تو با کوله باری از احساسِ من دورهایت را می زدی. چه زود گذشت!
یادت می آید که می گفتی روزی می رسد که دلت برای هیچ کس به اندازه ی من تنگ نخواهد شد. برای نگاه کردن هایم، خندیدنم، شیطنت هایم و تمامی لحظاتی که کنار هم داشتیم. کاش توأم مثل من همان آدم سابق بودی! نمی دانم که او چه چیزی داشت که من نداشتم. دیگر بهانه ات را نمی گیرم اما خیالت همه جا با من است تک به تک به چشمان این مردمان رهگذر نگاه می کنم تا شاید تورا جویم. زندگی زیباست فقط ازاینکه دیگران دیوانه صدایم می زنند کمی آزارم می دهد.
ZibaMatn.IR