چه غبار سنگینی روی اینه نشسته است!!
چگونه است...
نمیدانم چندی پیش گردگیری کرده ام!؟
آه ...
ببین شوق جوانی ام کجا رفته؟!
دخترکی که مدام مقابل اینه سرخی انار را بر لبانش طراحی میکرد...
چه زود گذشت!!
نمیدانم شوق جوانی ام را از دست داده ام یا موی سیاه را رایگان به فلک داده ام...
گردی بگیرم از آینه،
رفیقی که ماندگار بود،
چه صادق است آینه!!
یادم امد تنبلی از چه بود.
تنبلی از گردگیری...
از صداقت اینه...
آینه ای که بیم صداقتش را دارم
جوانی یادش بخیر
بیم و هراسی از اینه نداشتم
مدام و مدام با اینه دست و پنجه نرم میکردم
فلک تو چه کردی با من
موی سپیدم را رایگان داده ای
چه داد و ستدی
ناجوانمردانه بود
اری
پیر شدم
چگونه گذشت و چه زود گذشت
شیارهایی که صیقل داده ای بر سطح هموار زیبایی ام
انسی س.ا
ZibaMatn.IR