متن غبار
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غبار
چشمی به انتظار
در قابِ پنجره،
چشمی پُر از غبار
در باغِ خاطره،
اینک هجومِ زهر
در تلخِ حنجره،
تسلیم گریه شد
چشمی که انتظار.
این تن فدای تربت پاکت شود کم است
از بوستان خیمه گلی سرخ چیده ام
جانرا ز روی شیفتگی در طبق نهم
در سایه سار لطف شما آرمیده ام
خواندی مرا چنانکه به صحرا روان شدم
بر خیمه گاه موکب یاران رسیده ام
در آخرین عمود بکردم چو سجده ای...
گاهواره می خواهم؛
آرامیدن،
امنیت،
نو شدن،
پاک شدن،
دست کشیدن روی وجودم.
مانند پاک شدن گرد و خاک از روی میز؛
برداشتن ملحفه از روی مبل؛
فوت کردن شیشه ی یک قاب عکس قدیمی.
کاش کسی دستی روی گونه ام بکشد؛
کاش اشکی سرازیر شود تا پاک کند این...
باید بایستم
به تکاندن شانه هات
تا به شکلی منحنی غبار از تن در آوری
وعبور کشیده لبخندم
به بهترین حالت
در اعماقت معنا شود
مریم گمار
آسمان چشم هایم
پوشیده از ابر دلتنگی است
بغض میان گلویم نشسته
و غباری غم زده
قلب مسکینم را احاطه می کند
دلتنگ بارانم
در غروب جمعه
وقتی که
لحظه های بی تو بودن
تکرار می شوند
مجید رفیع زاد
چه غبار سنگینی روی اینه نشسته است!!
چگونه است...
نمیدانم چندی پیش گردگیری کرده ام!؟
آه ...
ببین شوق جوانی ام کجا رفته؟!
دخترکی که مدام مقابل اینه سرخی انار را بر لبانش طراحی میکرد...
چه زود گذشت!!
نمیدانم شوق جوانی ام را از دست داده ام یا موی سیاه...
دلم پر شده از غمی شوم.
نفس هایم از شدت سرما یخ زده.
نمی دانم در کدام زمستان جا مانده ام!
چشمانم مانند لایه ای پر مه و غبار بر روی آیینه نشسته... .
اما خوب می دانم که دلِ من تنگ شده که نه می خندد و نه می...
دل تنگ که می شوم
فوت می کنم غبار نشسته به روی قاب عکست را...
دست می کشم به روی پیچ موهای مشکی ات و خودم را یک دل سیر به تماشای نگاهت مهمان می کنم تا رفع شود این حال ناخوشی ما به دور از هم...