زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

می گفت من دیوونه نیستم. چهل سال صبر کردم، بازم صبر می کنم. شاید بیاد. کی می دونه که نمیاد؟ اون میاد تا نامه هایی که براش نوشتم و با صدای خودم بخونم. تا براش شعر بگم و بخونم و بخنده برام. میاد تا بعد چهل سال انتظار پاییزمون بهار شه...
می گفت دل کندن واسه شما امروزیاست، ما قدیمیا دل کندن بلد نیستیم. فقط بلدیم بمونیم. هم عاشق، هم وفادار... حالا چه به خودش، چه به یادش...
می گفت چهل سال پیش بهم گفت برمی گردم، من به همون قول زنده م.
آگهی ترحیمش هفته آخر پاییز بود که همه جا پخش شد. انتظار دیوونه ی عاشق شهر به پایان رسیده بود. صبر بالاخره از پا درش آورد. پاییزش بهار نشد.
پاییزش پاییز موند...
پاییزش مرد...
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن