دستی تکان دادی و دستم را تکان دادم !
رفتی و بعد از تو نمی دانم چرا ماندم ؟!
تا با تو بودم زندگی یک جور دیگر بود
وقتی که رفتی ، از نفس انگار افتادم !
رفتی و من هر لحظه با تقدیر می جنگم
در سرنوشتم دایما درگیر اضدادم !
قسمت نشد سهم دلم باشی و صد افسوس
آخر غم عشق تو خواهد داد بر بادم !
یکشب رها خواهم شد از زندان دلتنگی
یک روز می آیی که از هر غصه آزادم !
ای کاشکی می شد فراموشت کنم هرچند
من با خیال و خاطره های تو دلشادم !
رفتی ولی اصلا ندیدی در دلم غوغاست
بر لب سکوت اما پر از آشوب و فریادم !
بی هر کلامی ناگهان گفتی "خداحافظ"
دستی تکان دادی و دستم را تکان دادم !
ZibaMatn.IR