سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
مثل چمدانی سنگین و بی چرخروحم را می کِشید کفِ خیابانکار تمام بود«بمان هایم» رفتند...خراش های صدایم را جمع کردمو سختِ سخت گفتم: خدا...خداحافظ«آرمان پرناک»...
وقتی آخرین گلوله خشابش؛ خداحافظ برای همیشه را شلیک کرد تازه فهمیدم دوستت دارمش ، مشقی بود!!!ومن سالها بعد هنوز درحال جمع کردن محتویات مغزم در پس آخرین شلیک از حافظه زمان هستم....
خداحافظ گل زیبای من اما بدان گل هماگر ورچیده شد از دست خواهد داد رنگش را...
خداحافظ شب های روشنخداحافظ ناستنکای منپیوند با جدایی،سهم من از دنیا بود ...«آرمان پرناک»...
از تمام آرزوهایم، باغ بی برگ مانده برایمدور شدی تو برای همیشه، مانده ام باز با غصه هایمتو رفتی دگر ...ماه و آیینه خداحافظ ....بغض تو سینه خداحافظگم شد در قلبت عشق بی ثمرم ...عشق بی خانه خداحافظ... اشک بی شانه خداحافظ...باز افتاد در کوی غم ها گذرم ..._برشی از ترانه...
ابری، غروب، طرحِ خداحافظ ...تنها لباسِ تن خورِ بوتیکم آرمان پرناک...
قسمت نبود سیب بگوییم پای همدنیا برای عکسِ دوتایی حسود بود آرمان پرناک...
و خداحافظی اش،آنچنان چلچله سانست که من می خواهم،دائما باز بگوید که: خداحافظ، اما نرود....
توجه کرده ای وقتی کهمیگویی خداحافظدلم اندازه شبهایبی مهتاب می گیردهمین که پشت قاب پنجرهمی ایستی با منجهان زیباترین تصویرخود را قاب می گیرد...
شبیه برگ پاییزی پس از تو قسمت بادم،خداحافظولی هرگز نخواهی رفت از یادم، خداحافظو این یعنی در اندوه تو می میرم، در این تنهایی مطلق که می بندد به زنجیرمچگونه بگذرم از عشق، از دلبستگی هایمچگونه می روی با این که می دانی چه تنهایم؟خداحافظ تو ای همپای شبهای غزلخوانی، خداحافظبه پایان آمد این دیدار پنهانی، خداحافظبدون تو گمان کردی که می مانم، خداحافظبدون من یقین دارم که می مانی ...شاعر سید مصطفی تقوی...
خداحافظولی هرگز نخاهی رفت از یادمخداحافظولی این ینی دراندوه تو میمیرمدر این تنهاییه مطلقکه میبندد به زنجیرموبی تو لحضه ای حتیدلم طاقت نمی ارد...
در نامه هایتشما خطابم کنپرنده ات پریدخداحافظبعد از اینآرزوى محال صدایم کننیکى فیروزکوهی از کتاب خداحافظ اگر باز نگشتم...
عشق ابدی من...چه زود فراموشم کردچه حافظه کوتاهی داشت!خداحافظ ماهی قرمز!!ارس آرامی...
کاش دردآنقدر کوچک بودکه پشت میز یک کافه، می نشستچای می خوردساعتش را نگاه می کردو با عجله می گفت: خداحافظ!تارا محمدصالحیاز کتابِ رودخانه ای در آفریقا...
دستی تکان دادی و دستم را تکان دادم !وقتی که رفتی ، از نفس انگار افتادم !تا با تو بودم زندگی یک جور دیگر بودبعد از تو فهمیدم به چشمان تو معتادم !رفتی و من هر لحظه با تقدیر می جنگمدر سرنوشتم دایما درگیر اضدادم !قسمت نشد سهم دلم باشی و صدافسوسآخر غم عشق تو خواهد داد بر بادم !یکشب رها خواهم شد از زندان دلتنگییک روز می آیی که از هر غصه آزادم !ای کاشکی می شد فراموشت کنم هرچندمن با خیال و خاطره های تو دلشادم !رفتی ولی...
دستی تکان دادی و دستم را تکان دادم !رفتی و بعد از تو نمی دانم چرا ماندم ؟!تا با تو بودم زندگی یک جور دیگر بودوقتی که رفتی ، از نفس انگار افتادم !رفتی و من هر لحظه با تقدیر می جنگمدر سرنوشتم دایما درگیر اضدادم !قسمت نشد سهم دلم باشی و صد افسوسآخر غم عشق تو خواهد داد بر بادم !یکشب رها خواهم شد از زندان دلتنگییک روز می آیی که از هر غصه آزادم !ای کاشکی می شد فراموشت کنم هرچندمن با خیال و خاطره های تو دلشادم !رفتی و...
پرزدی رفتی ومیرقصی به بام دیگریمن پرت دادم برو ،اما حرام دیگریغرق شورومستیِ آتش شدی،من سوختمزردی ازمن ،سرخیش باشد به نام دیگریتاردل در پود چشمت شدگره پشت گرهمی شوی با خنده هایت تورودام دیگریمی روی فصل خزانت شد شروع درد منشادی وسرسبزیت هم شد به کام دیگریتو دهان بستی و ساکت تاسفر پایان گرفتجز خداحافظ نشد سهمم کلام دیگریوقت رفتن حسرتم آغوش گرمت بود و تودستِ گرمی رافشردی با سلام دیگریمرضیه جمشیدی...
گفتی خداحافظولی،تنهاییَم حافظ نخواهد......
تو نیستىو من براى بودنمهنوزبودنت را جشن مى گیرمبهترین آواز منبه خوابم بیادل من خداحافظ را نمى فهمد...
مرگ ، غریبانه ترین موسیقی اش را برای زیباترین صدای تاریخ نواختمهر آمدی و مهر هم پر کشیدیزبانم را آلوده به واژه ی تسلیت نمی کنم که این واژه هرگز باعث تسلّای دل هیچ باز مانده ای نمی شود ؛ تو رفته ای اما تا همیشه هستی چون این صداست که می ماند !برای خلق اینهمه زیباییِ ماندگار ممنونیمممنونیم که با صدای جان بخشت مدام زندگی را در ما تازه نگه می داشتیخداحافظ ای اسطوره ی صدا و صداقت و شجاعت ، خداحافظ !...
میان آرزوهایم فقط اسم تورا خواندمبجز تو هر که نزدیکم رسید از پیش خود راندمتو آن عشقی که هر لحظه بیادت گریه ها کردمنبودی در کنارم تا ببینی من چه ها کردمخیالت را نمی خواهم، خودت باید که برگردیچه بی رحمانه عشقم را ندیدی و رها کردیچه معصومانه باریدم، چه ساده رد شدی رفتیفقط ای کاش در گوشم خداحافظ نمیگفتیمن اما در دلم گفتم خدایا تو برش گرداننمی خواهم که دنیایم بدون او شود زندانتو را من آرزو کردم، تورا که بهتر از جانیتو...
جانانِ پاییزی اماگر نباشیهر سالچطور به پاییز بگویمخداحافظوقتیتو زادهٔ آذری...
در آغوشِ پر مهرتکسِ دیگری ستمی فهمم ...و عطرِ دیگریبر گیسوانت هستمی فهمم ...چقدر تلخ استاین تکرارِ وحشتناککه عشقاینبار هم بازیچه ستمی فهمم ...برای من اما، آخرِ خط استفراموشیخداحافظبه هیچ امید دیداریمیفهمی؟؟هزاران بار دوستت داشتمهزاران بار بخشیدمنفهمیدیمیفهمی؟؟...
دلتنگ روزهایی هستمکه معنی خداحافظتا فردا بود. .__.بیا قدم زدن هایمان رادوباره تکرار کنیم،این خیابان همدلتنگِ توست...!...
خداحافظ خداحافظ سفر خوش راه رویا بازپس از تو قحطی لبخند پس از تو حسرت پرواز...
خواب هایم از عطر تو مى زنندبیدار مى شومدر ، انگار که بگوبد:آرام بخوابی،بوسه بر پیشانى،خداحافظبسته مى شودومن مستِ عطر جامانده ات در خانهبى هوش مى شومدلم میخواهدت یک باربه بیدارى آغوشت شومو بمانى.وقت های رفتندرها موجودات بسیار غم انگیزی اندچون نمی توانند نگهت دارندو من دلم به اندازه تمام درهای غمگین جهان تنگ است...
تمام شد جمعهتا دلتنگی بعدی خداحافظ.... ...
تو باشى ، پاییز باشد .... یک کوچه ی بى انتها باشد .... به دنیا میگویم ...؟ خداحافظ .....!!!️️️️...
خداحافظ ای محفل وصف یار خداحافظ ای ماه پروردگارخداحافظ ای سر به سر شور و شوق خداحافظ ای لحظه های وصال عید سعید فطر مبارک باد...
خداحافظ ای ماه غفران و رحمت / خداحافظ ای ماه عشق و عبادتخداحافظ ای ماه نزدیکی بر آرزوها / خداحافظ ای ماه مهمانی حق تعالیخداحافظ ای دوریت سخت و جانکاه / خداحافظ ای بهترین ماه الله...
من تفنگی شده ام رو به نبودن هایترو به یک پنجره در جمعیت تنهایتفکر کردم که خودم را به تو نزدیک کنمبی هوا بین دو ابروی تو شلیک کنمخنده های تو مرا باز از این فاصله کشتقهر نه دوری تو قلب مرا بی گله کشتموج موهای بلند تو مرا غرق نکردحسم از فردی این بی خبری فرق نکرداز دلم دور شدی فکر تو آمدم به سرمخواب میبینمت از خواب نباید بپرمخواب پرواز تو با نامه ی خیسی در مشتتو نباشی غم این عصر مرا خواهد کشتعصر تلخی که به جز خاطره ای قرمز نیس...
دلتنگ روزهایی هستمکه معنی خداحافظتا فردا بود. .بیا قدم زدن هایمان رادوباره تکرار کنیم،این خیابان همدلتنگِ توست...!...
خداحافظ! خداحافظ! سفر خوش، راه رؤیا بازپس از تو قحطی لبخند، پس از تو حسرت پرواز...
سردش بود...دلم را برایش سوزاندم گرمش که شد،با خاکسترش نوشت خداحافظ !...
اخ جون زمستون داره میاد...........ازین به بعد بِری سر قرار، خود دختره میگه سرده بریم خونهخداحافظ ماهی هایی که قلیون میکشیدیدخداحافظ پنگوئنایی که ایتالیایی میرقصیدید...
ای نهال سبز تازهفصل بی بارم تو کردی توبی نصیب و بی قراروزارو بیمارم تو کردی توطاقت ماندن ندارمآه ای دنیا خداحافظمی روم تنهای تنهاای گُل زیبا خداحافظ...
صدای باد را بشنو که آواز کهنه ی غمگین می خواندمی داند که امروز تو را ترک خواهم گفتبرایم گریه نکن زیرا قلب من می شکندوقتی من راه می افتم که برومخداحافظ عشق منخداحافظ عشق من...