اگر توانِ رفتن به گذشته را داشتم
از لابه لای خستگیِ مفرط روزهایم،
کمی خیال آسوده بر می داشتم!
و اگر می توانستم آینده را ببینم،
از بطنِ اتفاق هایی که چشم به راهِ قدم هایم
برای افتادن هستند،
چند پیمانه امید بر می داشتم!
و با کمک این توشه ها
اکنون را همان گونه که جریان دارد،
ثانیه به ثانیه زندگی می کردم!
به همراهِ یک قلب شادمان
و یک لبخندِ ممتد...
ZibaMatn.IR