═══••✿°•☔🌧•°✿••═══
من خستم...!
کوه نکندم...،
من دل کندم،
دل کنده م اززندگی...!
دلم گرفته ،
ازدنیایِ خاکستری رنگ،
ازاونی که منونمیبیند...!
من ازدنیامتنفرم...؟!
نه نیستم...
دلِ من ازسنگ نیست...
ازشیشه ای لطیفه،
که به یک گردگیری حسابی نیازداره...
فکر کردم...
فکرکردم به اینکه سال های بعد،
رنگین کمونِ زندگیِ من،
پررنگ ترازهررنگین کمونِ دیگه ای ظهورمیکنه...
رنگین کمونی به درخششِ الماس...!
دنیام همچنان خاکستری رنگه،
اما...
هوایِ دلم آبی وآروم ،
وبا رایحه ای به نامِ امید،
بویِ خوشی که برگه یِ جدیدی ازکتابِ روزگار،
وتقدیررو برام ورق میزنه...!
═══••✿°•🌸🌱•°✿••══
ZibaMatn.IR