از آن دسته آدم ها هستم که بلد نیستند زمانِ مناسب برای نوشیدن چای را تخمین بزنند! یعنی یا زبانشان را می سوزانند و تا تهِ روز از زبری اش زجر می کشند، یا آنقدر می مانند خنک شود که دیگر با شربتِ تلخ فرقی نکند!
معقول ترین راهِ حل اما برایم نعلبکی ست!
هنوز مثل قهوه خانه ای ها، کنار استکانِ چای شیرینِ صبحانه، یک نعلبکی می گذارم!
دی ماه که بعد از نیم سال رفته بودم رشت صبحِ اولین روزِ بودنم مامان از کابینت های بالاییِ کمتر استفاده شونده ی آشپزخانه، یک نعلبکی آورد بیرون، نگاهش کردم، دیدم دارد با چشم های اشک دارش نعلبکی را می بوسد!
می گفت فقط وقتی تو هستی این نعلبکی استفاده می شود. فقط وقتی تو هستی بیرون میاورمش. نعلبکیِ سفیدِ قدیمی را می بوسید و می گفت دلش برای بیرون از کابینت دیدنش تنگ شده... .
مامان!
راستش من هم چند دقیقه پیش که از سفر برگشتم، این مبلِ کم قیمتِ خانه ی کوچکم را بوسیدم.
درست همینجایی که تو نشسته بودی را.
همین.
ZibaMatn.IR