با طلوع چشمانت ،پرده ی غیب کنار رفت و دیو تعصب مغلوب شد ،غبار غم پر کشید و چاه ظلمت فرو ریخت تا خورشید سعادت از لابه لای گیسوانت بتابد ودرس دوستی ومحبت را در گوش جانم زمزمه کند ،که زندگی بی عشق یعنی مرگ تدریجی و به راستی عشق تو کام جانم را شیرین کرد وگرنه خیلی پیش من در دریای غفلت وبی خبری غرق شده بودم
ای پرنده ی خوشبختی ،خورشید محبت ،نسیم جان و ای چشمه ی معرفت چه زیبا زندگی ام را سیراب کردی از جام لبانت ونور بخشیدی از پرتو چشمانت با تمام وجود دوستت دارم.... حجت اله حبیبی
ZibaMatn.IR