زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

✍🏻عبارت تاکیدی:هر نهالی با امید روزی جوانه میزند،امید را در خانه ی دلمان با رویا زنده نگه داریم.
🌱
نهال،دختر آخر پروین دخت، هرروزصبح به محض چشمک زدن خورشید، ازلابلای پرده ی تور اتاقش، به آرامی با سرانگشتان ظریفش ، پلکهای هنوز در خواب مانده از رویایش را، نوازش میداد و مشتاقانه دمپایی های قرمز رنگش را می پوشید و روانه آشپزخانه کوچکشان میشد آشپزخانه ای با کابیت های چوبی سبز رنگ که رنگ آمیزیش کار خودش بود،کتری را روشن می کرد، به صورت مهتاب گونه اش آب سردی می زد، پشت میز کنار پنجره رو به باغ چای می نشست و با چشمان درشت و نمدارش به راه کنار باغ خیره می شد...
مادرش می گفت از پاییز پارسال که رحمان پسر خوش قد و بالای کدخدا یکبار برایشان صبح زود یک جعبه انار سرخ آورده، کار نهال هر روز پشت این پنجره در انتظار نشستن است؛ مادر که بعد از دوشیدن گاو هر روز ؛در چوبی آبی رنگ خانه کوچکشان را باز می کرد؛ نهال را در آن حال می دید و حال نهال ؛غصه اش می داد، که دخترش دارد از دست میرود و گاه می اندیشید که دیوانه شده و دیگر در این دنیا سیر نمی کند...
اما نهال ،هر روز صبح ،انتظار را پیشه کرده بود، تا پاداشش همان لبخند مهربان رحمان با چشمان عسلی و صورت پهن و آفتاب سوخته ی مردانه ای باشد که پنج سالگیش را به یادش آورد ...روزی که برای آخرین بار پدرش را دیده بود و دیگر هیچ وقت ندیده بود، و انتظار برایش زیباترین روزها را رقم می زد، مدتها بود که در رویای زیبایی می زیست که دیگران دیوانگی می خواندند ...اما نهال از دیوانگیش لذت می برد...
فتانه حضرتی پیچک
ZibaMatn.IR

متن فتانه حضرتی(پیچک) ارسال شده توسط
متن فتانه حضرتی(پیچک)


ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن