دخترونه
کاش میشد تو جنگل موهات گرگم به هوا بازی کرد و تمشک وحشی خورد.
کاش میشد وسط مرداد تو ساحل پشت پلکات لم داد و آفتاب گرفت.
کاش میشد رو موج مژه هات نشست و ماهیگیری کرد.
کاش میشد از آسمون تیره و تار چشمات ستاره چید.
کاش میشد رو استخون ترقوت قایق سواری کرد و به دلفینا غذا داد؛ بعد آروم تو منحنی کنار لبت غرق شد.
کاش میشد رو شونت سرسره بازی کرد و
از آرنجت بوی درختای نارنج شمالو حس کرد.
کاش میشد صدای خسته ی آخر شبتو بغل کرد،
رد نگاه پر از عشقتو بوسید،
بین مهره ی چهار و پنج کمرت رقصید.
کاش میشد به این دنیای لعنتی یه کم خندید.
به قلم:عطیه احمدی
ZibaMatn.IR