پنج شنبه بعدازظهر بود یهو صدای در اومد تق تق یکجوری ناآشنا در می زد چرا دوتا تق چرا سه تا نه؟
رفتم در باز کردم دختر همسایه بود یا بقول مامانم دختر همساده! همون دختر ننه هاجر دیگه، راستش ننه هاجر تو کال گیلاسی خیلی معروفه تا یادم نرفته بگم کال گیلاسی اسم محلمونه، یک سینی صورتی دستش بود توش دو تا کاسه چینی گل قرمز که احتمالا مال جهیزیه خود ننه هاجر بوده پُر آش و روش کلی روغن نعنا ریخته بود که بوش همه محل برداشته بود خلاصه خواسته بود همه هنرهاشو رو کنه
دختر باحیایی بود یک چادر گلگلی زیر اون پیراهن آبی که یک عکس خرس زشت روی سینه اش کشیده شده بود سرش کرده بود از اون دامن چین چینی فجیع که پاش بود بهتره هیچی نگم! یک روسری سورمه ای که محکم گره زده بود و من به این فکر میکردم آیا میتونه نفس بکشه تا خونه شون برگرده سرش بود
ادامه دارد...
ارس آرامی
ZibaMatn.IR