من به دنبال کسی می گردم
که در این ورطهٔ طوفان زدهٔ بیشهٔ ما
بوسه را نذر دل باد کند
نکند گریه ولی
خنده را وادی فریاد کند
من به دنبال هم او می گردم
او که در بازی الوان نسیم
رنگ تقدیر گل آبی ماست
شاپرک نیست ولی
پرپروانهٔ احساس دل خالی ماست
نگرانم
نگرانم که شبی در پی گم شدنش
همه در خواب شوند
ناله ها آه شوند
بغض ِمهتاب شوند
ندهد درد امانی به دلم
گریه ها ساز دل خواب شوند
این نفسهای بریده
که در این سینه تو را سمت چو من می خوانند
خستگی را به دل گونهٔ من می بارند
در افق های دل افکارم
با خودم در گیرم
و به گوش دل آن قاصدک خستهٔ غم می خوانم
رهگذر،
رهگذر دور نرو
لااقل دورتر از خانهٔ این کور نرو
سوی چشمان من از دوری تو می میرند
بی تو در خانهٔ دل، گریه ها ساز سخن می گیرند
من به تو محتاجم
ارس آرامی
ZibaMatn.IR