نشود دیدن هر بارهٔ تو تکراری
تو که زیباتر و جذاب تر از هر یاری
من به دیدار تو از دور قناعت کردم
نکند باز قدم از قدمت برداری
درد من دوری و دلتنگی و دلشورهٔ توست
چاره ای کن که برای تو ندارد کاری
با تو عاشق شدم و یاد خدا افتادم
وای از آن روز که من را به خدا بسپاری
هرکسی جای خودش را به دلم دارد و تو
چون خداوند درون دل من جا داری
عاشقم بر تو و از عشق تو دیوانه ترین
آن چنانم که تو در خواب نبینی، آری...
ارس آرامی
ZibaMatn.IR