تو یک اردیبهشت سبز و من خورشید مردادم
که از شوقت بهاری ام ، من از شوق تو خردادم
قفس ها را رها کردم که روی شانه ات باشم
که روی شانه ات یک لانه دارم ، گرچه آزادم
پریدم سمت ساحل تا نبینم از تو دورم باز
اگر در تُنگ دستان تو باشم بی هوا شادم
پر از توفان و آشوبم شبیه زوزه ی بهمن
نمی آید به سمتت از همین جا سوز فریادم ؟
مرا از شاخه ام کندی و یلدا بی ثمرتر شد
اناری خون جگر بودم که از دستانت افتادم
ZibaMatn.IR