نترس!
گلوله نیستم
تفنگ نیستم
جنگ نیستم
می خواهم با تو
میانِ میدانِ مین
مریم بکارم ...
نترس!
ساعت معکوس است
بیا،
از خیر گنج بگذریم
و به آبادی بگوییم
چیزی ندیده ایم ...
نترس!
نترس!
کمی مرده ام
کمی زنده ام
می خواهم،
تا روزِ لمسِ بویِ مریمی،
دست هایم از خاک بیرون بمانند ...
آرمان پرناک
ZibaMatn.IR