زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

صبح است
و آفتاب
لبخند می زند
بار دیگر به قامت بلند آرزوهایم
و من
دوباره
تو را بی اختیار آرزو می کنم
با تمام دلتنگی هایم
افسوس
که باز هم نیامدی
و چشمانم خیره به راه آمدنت
می شمارند
ثانیه های خسته از دویدن را
به کدامین جُرم
باید آغاز کنم روزم را
و نگاهم
خیس از نیامدنت باشد
دلتنگم
بیا ای آفتاب روشنا
تا تن پوش سیاه واژگانم
سپید شوند چون شکوفه های بهاری
از شوق حضورت

بادصبا
ZibaMatn.IR

آوای باد صبا ارسال شده توسط
آوای باد صبا


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن