هیچ می دانی
بهاری بودم و گشتم خزان
ای که بودی مهربان
با دلم نامهربان!
روزهایم سردِ سرد
لحظه هایم پر ز درد
سایه های تیره از دلواپسی
در کمین خنده ها
سهم من این غم نبود
دل پر از ناگفته ها
چون اسیری در پی آزادی است
این دلی که جایگاه شادی است
هیچ می دانی
که خودخواهانه کُشتی
آرزو های مرا
ای غریب آشنا
بادصبا
ZibaMatn.IR