《 عشق مادر》
وصالش صحن دل را بیقرار است
دلش مملوه از مهر و قرار است
کلامی را به شرح و وصف او نیست
چون او لطف و کمالی از هزار است
حریمش نام گل را پایدار است
چو با آیینه ها همواره یار است
سخن را آب و رنگ و مهراونیست
دلش با عشق و نقش او قرار است
به عشق نام مادر شعر گویم
که در شورش نفس های بهار است
چو نامش را به دیوانها نویسم
که دور از خستگی درهرغبار است
داود شمسی
ZibaMatn.IR