در پشت بام دراز کشیده ام
به ستاره ها نگاه می کنم
گمان می کنم در هر کدام از آنها موجودی چراغ قوه به دست در جست و جوی گمشده ایست.
یکی به دنبال کلید جعبه خاطرات دوران دبیرستانش که وقتی به تماشای زمین نشسته بود از دستش پرت شد و به زمین افتاد.
یکی به دنبال فرزندی که سال ها پیش لحظه ای غفلت کرد و دستانش را محکم تر نگرفت ، کل ستاره اش را گشت و حالا نوبت سیارات دیگر است.
شاید کسی با معشوقه اش دارد به زمین نگاه می کند و رویا می سازند که روزی به اینجا سفر کنند اما حیف مامان آدم فضایی هایشان سخت گیرند.
شاید در یکی از آنها دانشجوی سیاره شناسی زندگی می کند و حال باید موضوع پروپوزالش که در رابطه با زمین است را سریع تمام کند برای همین هی سوسو می زند تا هیچ چیز را از قلم نیندازد.
و شاید تماشایی ترینش پر نور ترین ستاره به دنبال خودش می گردد ، اطراف خودش را پر از نور می کند و از برکت و آرامش وجودش زندگی هر کسی را روشن می کند ،هر کسی که باید به دنبال خودش بگردد.
ستایش فلاح
ZibaMatn.IR