زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

مرثیه آرزو

ای عشقِ بی بهانه به کارم نیامدی
حتی به خاطری که ندارم نیامدی

حالا که از هوای تو و برکت جنون
آواره ای به شهر و دیارم نیامدی

گفتیکه میرسی سر قولیکه داده ای
دیدی به درد و غصه دچارم نیامدی

با روزگار خسته و دلتنگی و قفس
تا پشت میله های حصارم نیامدی

گاهی به مژده زخم دلم را نمک زدی
اما شبی به پای قرارم نیامدی

حکم تو بود و مهلت فرجام دیگری
دارم زدی و بر سر دارم نیامدی

آتش بجان خرمن رسوایی ام شدی
اکنون که بین سوز و شرارم نیامدی

ساعت شمار ثانیه های شماتتم
گفتم که سر به جاده سپارم نیامدی

عمرم گذشت و مرثیه آرزو شدم
حتی کنار سنگ مزارم نیامدی

♤♤♤

✍ علی معصومی
ZibaMatn.IR



ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن