دیوونه چطور دلت اومد این همه عشق و فراموش کنی و از یاد ببری.
مگه نمیدونستی دوست داشتنت برام مثل *نفس* بود اما دیگه بعد تو نفس کشیدن برام
سخت وعذاب آور شده.
بی وفا نمی دونی چقد دلم هواتو کرده و هرلحظه مرور خاطراتت شده همدم این روزهام، تو قول داده بودی همیشه پیشم بمونی وتنها نزاری تو ک میدونستی من از تنهایی میترسم و ترس نبودنت داغونم میکنه
چرا بی وفایی کردی ..چراااا؟
یادته همیشه می گفتی: آدم عاشق دیوونه است ومنم باذوق بهت میگفتم: من چقد خوشبختم ک عاشقِ توییِ دیوونه شدم
چه روزای قشنگی بود یادش بخیر ..
کاشکی بودی، کاشکی می موندی
خیلی حرفا باهات دارم که تودلم غمباد شده
و آزارم میده .
خسته شدم از اینهمه نبودنت تو قلبِ عاشقم؛
میشه دوباره بیایی و قصه ی عشقمون از اول بنویسم :
یکی بود یکی نبود غیر خدا دوتا عاشق دیوونه بودن..
زهرا زمانی
ZibaMatn.IR