در رویاهای مهتابی، زنی به آرامی آواز می خواند،
با ستاره ای درخشان در بالا، روح او بال می گیرد.
در داخل قفسی، پرنده ای در انتظار آزادی است،
نمادی از آزادی، که اسیر است.
او با رویاها، در قلمرو شب می رقصد،
بین سایه و دنیایی بسیار روشن گرفتار شده است.
اوه، تناقض اشتیاق خالص قلب او،
جایی که نور و تاریکی در هم می آمیزند، جایی که فقط با تاریکی، نور ستاره می تواند گسترش یابد
ZibaMatn.IR