جمعه , ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
من از زمانه بریدم، زمانه امّا نَهکه دم بغم گذرد، شادمانه امّا نَه،اگرچه دست کشیدم من از زمانه ولی،کشیدم از خود و چندان زمانه امّا نَه، حبیب زنجانی، حسنلو....
رنج ما ،بیش از تواناین دل رنجور بود......
رنجی بزرگتر از تحمل یک داستان ناگفته در درونت نیست...
پشت هر چیز زیبایی، نوعی رنج وجود دارد....
خلاصه‌ی تاریخ جهان : آدم‌ها به دنیا آمدند ،رنج کشیدند و مُردند !...
جز رنج چه بودسهمت از این همه عشقمظلوم ترین عاشق دنیا *مادر*...
از رنجى که میکشیم پیداستکه به انچه بایدعمل نکرده ایم.......
همه‌جا شادمانی قشر نازکی است که روی رنج و بیچارگی کشیده‌اند....
دکتر، چه کسی این همه را به تو آموخت؟ بی درنگ پاسخ آمد: رنج...
از خودم می پرسم جهنم چیست؟ به نظر من رنج ناتوانی از دوست داشتن است....
دو دشمن شادمانی انسان رنج و بی حوصلگی است...
جلو من از درد حرف نزن.زندگی من پر از لجبازی های بین من و خداست......
دلتنگی مثل یه چاقوی کند میمونه نمیبره ولی خیلی درد داره......
ما حتی به دنبال خوشی هم نیستیم، تنها میخواهیم قدری کمتر رنج ببریم....
