پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در آغوش شب، ستاره ها رقصانندپرتوان و خیره کننده در آسمانندکهکشانی از رنگهای خیال انگیزبازویی بسته از جواهرهای زیباستدنیا در این بی پایانی، یک جواهرگاهکه هر نگاهی، جادویی از دیده ما می افتددر آغوش شب، ستاره ها و کهکشانآغوشی دنیایی است که هرگز تکراری نیست...
عجب جادویی..چشمم را که می بندم..فوراً می آیی.....
گلخنده نمی بینم در چهره ی زیبایتدیگر ندهد مستی شهد لب مینایتبگشا گره ابرو ای جذبه ی جادوییمستانه نگاهم کن بادیده ی شهلایتمحمّدرضا توسّلی...