شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
دختری که موهایش را نمی بافد،چیزی در درون او کم است. ساده از کنار او نگذر.دختر اگر جلوی آینه با موهایش دلبری نکند،از دختر بودنش خسته شده است.دختری که شعر های غمگین می نویسد اما موهای خود را دیر به دیر شانه میکند،دلگیر است.اوج غمگین بودنشان زمانیست که قیچی را در دست میگیرند.دختر های احساسی معمولا موهای بلندی دارند و اگر دل از موهایشان کندند قبل تر از آن دل از احساسشان کندند.دخترم باید با موهایش جلوی آینه دلبری کند و من قند در دلم آب شود....
همه از زیبایی چشم های رنگی میگویندو دل به زیبایی فریبنده ی آن میبندندمن اما جای گم شدن در سبزی جنگلو غرق آبیِ دریای خیالی این چشم ها شدنمدت هاست که بی خواب قهوه ی ناب چشمان کسی شدمکه میشود هزاران شعر برایش گفتهزار تصویر از چشمانش کشیدفقط کافیست دل ببازی به آنآن وقت است که تا ابدمیشود کنارش به تماشای دریا بنشینی و به موسیقی صدایش گوش کنی و از قهوه ی چشمانش بنوشیو چه اعتیاد ترک ناشدنی ست این قهوه ی کم یاب چشمان دلبر...
آنقدر ذکرِ "دوست داشتنت" را خیرات میکنم تا مردم لحظه به لحظه برای دوامِ عشقمان صلوات بفرستند ...مگر نذری هم از این بهتر هست؟!...
سرم را به دیوار تڪیه دادم، جنین وار در خودم جمع شدم و مزه ی شورِ اشڪ هایی ڪه از یڪدیگر سبقت میگرفتند را نادیده گرفتم، با اندڪ جانی ڪه در بدنم مانده بود لب زدم : بازهم تو برنده ی بازی شدی، من هم مثل همیشه بهت باختم! اما این بار، قلبم رو، احساساتم رو، دین و ایمونم رو باختم! شاید این باختِ من، زیباترین باختِ تاریخ باشه!(= نویسنده : نگار عارف...
موضوع : زیباترین منظره ای ڪه تابه حال دیده اید را توصیف ڪنید!نوشتم : وقتی هرروز صبح با موهای ژولی پولی از خواب بیدار میشه و چشماش از زور خستگی ای ڪه هنوز دَر نشده باز نمیشن، صدایِ گرفته اش ڪه میگه به ڪدامین گناه؟ من هنوز خوابم میاد!، غرغرهایی ڪه زیر لب میڪنه و با همون چشم های بسته یه بوسه روی گونه ام میڪاره و تشڪر میڪنه ڪه برای دانشگاهش بیدارش ڪردم؛ زیباترین منظره ایه ڪه هر عاشقی میتونه توی ڪل عمرش ببینه!نویسنده : نگار عارف...
حتی دستگاهِ ضبط ماشینمَم دلتنگ شیطنت هات شده! هروقت روشنش میڪنم؛ هی اون آهنگ مورد علاقه مون رو پخش میڪنه، هی دلش میخواد الان روی صندلی شاگرد نشسته باشی و درحالی ڪه پنجره رو تا ته دادی پایین و سَرِت رو از ماشین بیرون بُردی و باد لای موهات میپیچه، جیغ بزنی و توی اتوبان همه رو با خوندن آهنگِ دونفره مون عاصی ڪنی!(:نویسنده : نگار عارف...
خواهرم هر روز صبح لپمو می کشید و می گفت: نون بربری من بیدار شو، صبح شده. وقتی ازدواج کرد تا چند ماه قبل از بیداری منتظر شنیدن این دیالوگ و کشیدن لپم بودم ولی دیگه تکرار نشد.نون بربری، قشنگ ترین صفتیه که توی ذهنم مونده و یه جورایی همون اسم خاصه. آخه فقط من نون بربری بودم نه بقیه....
شبِ یلدا نزدیک استپائیزی که منتظرش بودیددارد تمام میشود ...مگر قول نداده بودید در پائیزِامسال عاشقانه ای را رقم بزنید؟!چه شد؟!باز هم جرأت دوستت دارم گفتن را پیدا نکرده اید؟!پائیز امسال که با تمامِ بی بارانی اش گذشتاما بعید میدانم زمستان بی برف و باران باشد. ..زیر یک چتر تنها؟!!!.......