پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دیدارت ،چه شوق عظیمی ستمن مرده راصبح که میشودجانی دوباره می دهد..!...
سنگفرش استجاده ی آرزوهایم از خیال دیدارت ...
بیا، که دیده به دیدارت آرزومند است...
آن که آسان می سپاردجان به دیدارت منم .. ️️️...
پنجِ شنبه رادر هوای نبودت نفس کشیدم؛بارانهای گاه و بیگاه چشمانم؛انارهایِ شکستهی سرخِ پلکهایم؛همه را به امید دیدارت نادیده گرفتهام...حال بیا و این شنبهی بدون پنج رادر هوای بودنم نفس بکش؛...
از تو تنها وصف دیدارت نصیب ما شدهبرف ِ تجریش است و سوزش می رسد پاییِن شهر...
تو نه دوری تا انتظارت کشمو نه نزدیکی تا دیدارت کنمنه از آن منی تا قلبم آرام گیردو نه من محروم از توام تا فراموشت کنم!تو در میانهی همه چیزی ......