متن راه نجات
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات راه نجات
دیدگانش جز سیاهی چیزی نمی دید. خواست چشم بگشاید اما تاریکی انگار دست و پا در آورده بود و روی چشم هایش خانه ای بتنی ساخته بود. دستان کم توانش را به آرامی افتادن برگی روی آب تکان داد. همین تکان کم کافی بود تا گرمای محبت دستی که روی...
در حال بارگذاری...