پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ازدحام اشک هایتجزای سختیبرای رستاخیزتدارک دیده...
هیچ می ترسی زِ هولِ روزِ رستاخیز؟ نه!از مسلمانی همین دادی که "ترسا " نیستی...
آیدای خودم، آیدای احمد.شریک سرنوشت و رفیق راه من!به خانه ی عشقت خوش آمدی! قدمت روی چشم های من! از خدا دور افتاده بودم؛ خدا را با خودت به خانه ی من آوردی.- سرد و تاریک بودم، نور و روشنایی را به اجاق من باز آوردی.- زندگی، ترکم کرده بود؛ زندگی آوردی. صفای قدمت! ناز قدمت! عشق و پاکی را به خانه ی من آوردی. از شوق اشک می ریزم. دنبال کلماتی می گردم که بتوانند آتشی را که در جانم شعله می زند برای تو بازگو کنند، اما در همه ی چشم انداز اندیشه و ...
اینک بهار تا دروازه هاى شهر رسیده و رستاخیز دوباره درگیتى دمیدهو من در دعایی خاضعانه به درگاه مدبر هستی ، احسن الحال را برای شما آرزو میکنم . . .نوروز پیشاپیش مبارک...
. **نیایش فرانسوا آسیزى برای صلح** .خداوندا،مرا ساز صلحِ خویش فرما.که در جاى کینه، بذر *عشق* بپاشمو در وقت تقصیر، *بخشش* بیاورم.به گاه تفرقه، *یگانگی* ودر وقت خطا، *راستی*.آنجا که شک مى دمد، *ایمان* وآنجا که نومیدی، *امید*.در ظلمات، بادا که *نور* آورمو در غم، *شادمانی*. بار خدایا،باشد که بیشتر در پی *تسلّی* باشم، تا تسلّی؛ در جست و جوى *فهمیدن*، تا فهمیده شدن؛ و *دوست داشتن*، در جاى دوست داشته شدن. کهبا *دهش* است ک...
سر داده به باد انار عاشق در باغاز کار گذشته کار عاشق در باغ“پاییز” نگو…! بگو که رستاخیز استبا اینهمه سربدار عاشق در باغ...
در یک رستاخیز ساده!از باورهای پوشالیشاید عاشق کلاغ شود مترسک...