هجوم خزان بود و
تاخیر بهار
ورنه تقصیر مترسک نیست؛
-- زردی این باغ!
زانا کوردستانی...
کلاغ می پرید..
باد تندی می وزید..
مترسک افتاد......
عاشق مزرعه بود اما؛
قار قار بی امانِ کلاغ ها
فهمِ مترسک را
کور کرده بود!
-زانا کوردستانی...
اگر از آدمی ترسناک تر بود
کجا تمثال ما می شد مترسک
حجت اله حبیبی...
قصه تلخ عشق مترسک به کلاغ حاصل مرگ همان مزرعه سبز شده است......