متن رضا حدادیان
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رضا حدادیان
تا می کنم هر بار چشمت را مرور، انگار
گل می کند روی لبانم، مطلبی تازه
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۴/۲۰
تا کی عطش می نوشی از دستِ کویرِ آه
باید کُنی از چشمه ی باران، لبی تازه
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۴/۲۰
افتاد تا گیسوی تو در دستهای باد
دل ماند و اوضاعِ قمر در عقربی تازه
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۴/۲۰
هرچند در من ریشه کرده یأس ، امّا باز
لبریزم از اعجاز یارب یاربی تازه
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۴/۲۰
در دامن صحرا شکفته، کوکبی تازه
بیرون زده از خانه، مهتابِ شبی تازه
رضا حدادیان ۱۴۰۳/۴/۲۰
ذهنِ زمین، خالیست از اعجازِ پرواز
لبریز کُن از آسمان ، بال و پرت را!
رضاحدادیان ۱۴۰۳/۴/۱
زنجیر می فهمد دلِ دیوانه اش را
عصیانِ جانِ با جهان بیگانه اش را
با اوّلین جرعه دلِ من پَر زد ، انگار
پُر می کُند از آسمان پیمانه اش را
پیچ و خمی که ریخته در گیسوانش
غرقِ معّما کرده ذهنِ شانه اش را
با خشت خشتِ قلعه ی...
بی تو از ویرانی ام دیوار باقی مانده است
آجر آجر از دلم آوار باقی مانده است
بی گمان مانند برگشت صدا در کوهسار
شِکوه هایم را فقط تکرار باقی مانده است
حلقه حلقه می زند آه از لبِ پروانه پَر
شعله شعله شمع را انکار باقی مانده است
حتم...
ماه خوابیده ست،امّا اُبرِ چشم آلودِ من
پشت پلک پنجره، بیدار باقی مانده است.
رضاحدادیان
حلقه حلقه می زند آه از لبِ پروانه پَر
شعله شعله شمع را انکار باقی مانده است
رضاحدادیان