سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
من و شمع و گل و یک خلوت رویای پاییزیکه در فنجان زیبایی برایم قهوه میریزیاگرهیزم برای اتش دل شد فراموشتتوسل میکنم بر شعله های هرم اغوشتبیا پایان دلتنگی ؛ که هستم عشق دیرینتتو فرهاد غزل باش و منمدلدار شیرینتتو باچشمان خوش رنگ و نگاه عاشق و نافذمن و شعر فروغ و ابتهاج وسعدی و حافظبخندیم و برقصیم و خدا را شادمان سازیمبرای خواب عشق از برگ گلها سایبان سازیم...