متن ساهر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ساهر
دلم چون بادبانِ پاره بر طوفان غمها سرگران مانده
به امیدی که روزی در افق پیدا شود فانوس رویایی
نوای درد را «ساهر» به شوق عشق میخواند
که میداند پس از شب، صبح میتابد ز زیبایی
چشمِ تو دریایِ احساسِ ناب،
چشمِ من، خون گریست از التهاب.
خندهات، آرامشی در جانِ شب،
سایهات افتاد بر دل، بیجواب.
رفتی و شبهای من بیصبح شد،
سینهام لبریزِ آه و اضطراب.
عطرِ تو، پیچید در رؤیای دور،
نامِ تو آمد به لب، بیاجتناب.
ساهر از شوقِ تو آتشخانه شد،...
در نگاهت
شوقها زندهاند
اشک من
بیصدا روان
زلفت در باد پیچید
دل در حسرت سوخت
دل دیوانه شد؟
نه، تقصیر چشمهای تو نیست
عقل ماند به در
دست از جان کشید
ای نگار
ساهر
نامت را در غزل میبارد