سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
مثل شاتوت های خانه پدری پر از اضطراب افتادنم...
نشسته ام به تماشااو می رسد با دستانی پر از شاتوتبا لبانی سیاه و لبخندی کهمسیر خانه ماست...الف. آسؤده...