پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دلا آخر تو را دیوانه کردندتو را آواره ی میخانه کردندشکستن آن دل بی کینه ات راتو را در بند هر بیگانه کردندتمام جاده ها از برف پر شدتمام گوش ها از حرف پر شدبیا ای تو دلیل بودن منکه صبرم سر رسید ظرف پر شدبه غیر از تو کسی یارم نباشدکسی غیر از تو دلدارم نباشداگر صد سال بشینی روبرویمتماشایت به ....تکرارم نباشدکه من عاشق به خویت گشته بودمجدا از تو به بویت گشته بودمنبودم قبل تو شهره در این شهرکه من شاعر به روی...
شُهره شهر بوده ام در عرصه عشق و امید آمدی مضحکه پیر و جوانم کردی!! ارس آرامی...
امشب دست به دامن کسی باید شدکه گر چه دست ندارداما شهره است در دو عالمدستگیر استخدایا امشبقسمت می دهم به وفای ابوالفضلبه عشق بی انتهای ابوالفضلبه مقام و جایگاه ابوالفضلحاجت حاجتمندان را روا بفرما...
گستره ی گیلانبه کشفِ جاذبه های تنیده در کیهانبیا به خطه ی"جمشید"، پهنه ی"ایران"ببین چگونه از انواعِ رنگ مفروش ستزمین سبزِ شمال اش، به هدیه ی بارانپذیره های درختان وُ کوه وُ دشت وُ دمننظیرِ بسترِ "تالش"، پدیده ی "مریان"شُکوه "انزلی" وُ چهره ی "خزر"، "تالاب"و نازِ "رودِ سفید"ی که می دهد جولانحریمِ "قلعه ی فومن"، وقارِ "ماسوله&q...
ساده عاشق شُده ام،ساده تر از آن رسوا،شُهره ی شهر شدن با توچه آسان سخت است! ️️️...