پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تو خورشید من باشمن در فصل سرد انتظارآدم برفی می شومتو بتابتا قطره قطرهبرایت بمیرممجید رفیع زاد...
قطره قطره می چکند ثانیه ها از بام حقیر روزگار زمین خمیازه می کشد ادای بهار را در می آورد اما تا خرخره زمستانی ست... ....
آسمان دلت که گرفتباران میشوم برایتروى گونه هایت جا خوش میکنماشکهایت راقطره قطره همراه میشومتا کنارِ انحناى لبهایتبوسهبارانبوسه بارانت میکنم ...!!!...