پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
همراهش باشیو همراهت نباشد.سایه هاهمیشه خود را بغل می کنند«آرمان پرناک»...
پر از سردرد /و تراشیده ام /سر را به پای ماندنت /دلبند! /همراه باش /که بند بندِ پوتینم درد می کند...«آرمان پرناک»...
مرا به نام تو می خوانند،در تاریکی ما می شویمدر نور، من و توهمراه با توام ولیکسی مرا به من نمی شناسدمن سایه ام ....
همراهش باشی وهمراهت نباشدسایه هاهمیشه خود را بغل می کنند...
همراه اگر شتاب کند همره تو نیستدل در کسی مبند که دل بسته تو نیست...
با قلم می گویم:ای همزاد، ای همراه،ای هم سرنوشت،هردومان حیران بازی های دوران های زشت!شعرهایم را نوشتی،دست خوش!اشک هایم را کجا خواهی نوشت؟!...
باز به خیابان شهر، نم باران زده استچتر و باران هست و من همراه را گم کرده ام ارس آرامی...
باز به خیابان این شهر نم باران زده استچتر و باران هست و من همراه را گم کرده ام ارس ارامی...
باز به خیابان این شهر نم باران زده استچتر و باران هست و من همراه را گم کرده ام ارس آرامی...
می شد برای سر خسته هم شانه بودبرای دردهای هم گوش شنوامی شد همدل بودیا چند قدم همراهمی شد لااقل در جواب سلام هم یک لبخند زد.نمی شد؟با بی مهری هایمانچه جانی از هم گرفتیم....
منم تنهاتوهم تنهابیا باهمشویم همراهبسازیم خونهعشق را...
ما کاروان کوچک همراه بوده ایمای اف بر این طلاقکز تند باد اوناگه چراغ قافله خاموش می شودوندر شبی سیاهدر شوره زار عمرهر یک ز ما به کوره رهی می رود غریبوز یاد روزگار فراموش می شود!...
"پاییز"همه ی عاشقانه ها را با خود آوردهفصل باران نم نم و...رنگ تند نارنجیتنها یک چیز کم داردیک "همراه"آن هم از جنس توفقط تو...
همسایه ی دیوار به دیوار نخواهمتو سایه ی همراه به دیدار دلم باش...
آیا به یاد داری کهتو همدم من بودی و من همراه تومن مشتاق تو بودم و تو محبوب منسند عشق و اشتیاق مابا گمان جاودانگی امضا شده بود...وای بر منکه به هوای کوی توچشم از جهان فروبستمو در کهکشان خیال انگیز آغوش توهمچون پروانه ایبی پروا به شعله زدمو بال و پر سوخته در این محنت سرا فرو افتادموای بر توکه رشته ی مهر بر گردنم افکندیبال و پر مرا در هم شکستیدر آتش عشقم انداختیو این گونه در تاریکی رهایم کردی........
پاییز همه ی عاشقانه ها رابا خود آورده،فصل بارانِ نم نم و رنگ تند نارنجی...تنها یک چیز کم داردیک همراه ، آن هماز جنس تو ......
میدونید بهمنی یعنی چی؟بهمنی یعنیب: بی همتا و بخشندهه: همراه و همزبونم: مهربون و متینن: نجیب و نازی: یه دونسسس...
آسمان دلت که گرفتباران میشوم برایتروى گونه هایت جا خوش میکنماشکهایت راقطره قطره همراه میشومتا کنارِ انحناى لبهایتبوسهبارانبوسه بارانت میکنم ...!!!...
چون بماندخالی از منجای منگر توهمراهم نباشیوایِ من......
کیم من؟آرزو گم کردهای تنها و سرگرداننه آرامی،نه امیدی،نه همدردی،نه همراهی ....
رفیق، همراهتم تا آخر راه...
خودم را دوست دارم...همه جا همراهم بوده، همه جا...
ما معنی زندگی رو به تنهایی حس نمیکنیمباید برای درکش یه همراه داشته باشیم...️️️...
پدر که نباشدمادر همدم نداردپسر همراهو دختر سرپناه...
دلم یک یار میخواهد که همراهم شود عمریکه دردم را دوا باشد، که درمانم کند عمری...
خواهر که داشته باشییعنی خدا دیگه خیلی دوستت داشتهکه بهت یه مامان کوچولوی دومیه رفیق مهربونو یه همبازیِ همراه داده...
بهای عشق چیست بجز عشق؟بهم رسیدن یعنی آغازبا هم ماندن یعنی زندگیزندگی با عشق یعنی کامیابیمارا دراین آغاز همراه باشید...