عید یعنی تو آغوش شوی من لبخند ،،،️
شاید عشق همین باشد... که من دلتنگ وار و دلتنگ وار... تنها به دوست داشتنت... اکتفا کنم...
با تُ هر بار سلام و با تُ هر صبح بهشت... خیرِ هر روزِ من از بوسه ات آغاز گرفت ...!
باید کسی باشد که تمامِ خستگی هایت نرسیده به آغوشش در گرمای صدایش ذوب شود .. با تو هستم؛ باید باشی ...!!!️
هر شب... از شاخه ی خیال لبت بوسه می چینم
از بعضی اتفاق ها نباید ساده گذشت مثلاً این که تو باشی این که بلند بخندی و این که بلندتر بگویی دوستت دارم...
جز خرابات خیال تو مرا منزل نیست.
گاهی دلیلِ حالِ خوبمان را در نگاهِ کسی در خاطره ای دوردست جا گذاشته ایم که دیگر به هیچ بهانه ای روبراه نمیشویم...!
اینجا رسم است! دلشان برای کسی که هست، تنگ نمیشود...! باید نبود باید رفت..
در امتداد شب... خیالت رنگ میگیرد؛ تو بازیگر خواب هایم هستی؛ و من چه بی تاب خوابیدنم،،، ️️️
سرخوش آن حالی که از داشتنت لبریز است...️
یکشنبه ... از هیچ زاویه ای زیبا نیست مگر در قراری عاشقانه با تو
همیشه یک دلیل هست... برای اینکه کسی را ... غیر معمولی دوست بداریم...! مثلا لبخندش... مثلا چشم هایش مثلا حرف هایش ،،، ️️️
صبح یعنی بهانه ی یک سلام به تُو تا صبحم با سلامِ تُو بخیر شود..
جز خرابات خیال تو مرا منزل نیست ..
ظلم شَب را شانه ی دلدار می باید که نیست...
آمدنِ صبح ، به بوسیدنِ توست ؛ خورشید که هر روزِ خُدا می آید ..
کاش خدا دستِ این اردیبهشت را بگیرد و ببرد. هوایی می کند دلی را که باید فراموش کند...
باید کسی را داشته باشی که فقط نگاهش برای تمامِ دلتنگی هایت کافی باشد؛ یک نفر که برای تمامِ بهانه هایت شعر شود ، لبخند شود ، آغوش شود ...
تو گر گناه من شوی توبه نمیکنم ز تو جام لبت بنوشم و باز گناه میکنم
واژه ای نیست که با آن عطش عشق تو را کم بکنم...
اندوهِ تو در شعر نگنجد! رنگِ غمِ تو دوده و سنگ است
صبحم... نگاهِ توست... بی تو، من .... همیشه شبم...!!!