از این خیابونا هر وقت رد میشم دیوونه تر میشم بی حد و اندازه! باور کن، این روزا هر چی که میبینم فکر منو داره یاد تو میندازه هر چی که میبینم فکر منو داره یاد تو میندازه انگار قدمام به این خیابونا وقتی که تو نیستی بدجوری وابسته ست!...
پاییز است اما از زبان هیچ برگی ترانه ی عاشقی به گوشم نمی رسد و چقدر تلخ است نداشتنت میان پیاده روهای خیس آنگاه که بوی نم باران خاطرات گذشته را به یادم می آورد مجید رفیع زاد
سیزده برای تو نحس است تو تمام خیابان ها را می بندی من پیاده می شوم و در پیاده رو سکوتم را در چشمانت فرو می کنم تا بودنم را بپذیری