پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
از پشت قاب عینک دودی نگاه کن حال دل آشفته ام را روبه راه کن قلبم شکسته چشمهایم بی فروغ استنبضم بگیر و چاره ی این درد و آه کناعظم کلیابی بانوی کاشانی...
چشمهای عسلی ات تنها ساحلیست که درآن آرامش شیرین می گیرم...
خودت با چشم خود دیدی که افتادم ز اسب امانیفتم کاشکی از اصل دارم ریشه در اینجا اعظم کلیابی بانوی کاشانی...
خدای مهربون ،چشمای تورو از تیکه های خورشیدبا ترکیب شهد شبدر سفید ساخته ،اونقدر زیبا هست که با کنار رفتن ابر های مخملی و مهاجرت پرستو های زغالی رنگ بالای چشماتبه بالاترین نقطه آسمون ، شب تیره و تارم روبه روشن ترین روز تبدیل کنه.و با دریای وسعت نگاهت ،مزرعه دلم رو شخم بزنه و آبیاری کنه ...آخه میدونی که ،چشمات ، درچیه نفوذ به روح مخملیته ✨♥️☁️...
بهشتمتٲویل می شوددر چشمهایت...
چشمهایت حرارت محض است ربّنا آتنا عذاب النّار ....
خواب چشمهایت رامیبینماشکم دربیداری میریزد...
عشق،تعریف سادهای دارد؛چشمانت......