در دلم غوغاست اما رازداری بهتر است چشم می دوزم به در ، امیدواری بهتر است
لب های تو با شعر عجین است؛ عجیب است ما پسته ندیدیم شکر داشته باشد
میروی با غیر و من با گریه میگویم: بهخیر خاطرت آسوده باشد! اهلِ نفرین نیستم عاقبت با مرگ دیدار ت میسر میشود آخرِ این قصه شیرین است، بد_بین نیستم
کاش جای شرم، گاهی دل به دریا می زدیم این که تنهاییم، تاوان خجالت های ماست
در شب توفان غم،آرام بودن مشکل است من لبالب آهام اما لبگشودن مشکل است