سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
سال نو آمد به یمنِ جشنِ نوروز و بهارسبز بادت حال و پرِ لبخند و نیکو روزگار...
برای تنگدستان سال نو یعنی غمی دیگراز عیدی که پدر شرمنده باشد سخت بیزارم...
برای این که حالم بهترین حال جهان باشد کنار هفت سین تنها تو را من آرزو کرد...
آغاز سال نو، من و داغ فراق توعید است یا عزاست؟ چه می خواستم چه شد ...
دعای لحظه ی تحویل سال ابنگونه شد ما را:خدا عشق تو را در قلب من افزون کند یارا......
بهار با گلهایشو سال نو با امید هایشاین عید با امیدهایشبر تو ای عزیز ترین مبارک...
سال نو؛یعنی تو_که هر ثانیه ؛حالم را به خوب ؛ عوض می کنی...
آب و جارو زده ام کل خیابان ها راسال من نو نشود تا تو نیایی امسال...
اسفند که عاشق شویسال را با بوسه تحویل می کنیحتی اگر سال نو،نیمه شب از راه برسد......
درون جعبه ی سیاهست/بامداد دی/کفش سرخ سال نو...