شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
کل طهران شده چشمان تو و قصهٔ توحال شمران غمبار شده، عجب فاجعه ای!!!...
فاجعه یعنی ،تو باشی، ولی نه واسه من......
مثل داروهای کم پیدا نبودت فاجعه ستمن پر از درد توام بیمار میدانی که چیست...
تحمل کردن قهر تو رایک استکان بس نیست تسلی دادن این فاجعه میخانه میخواهد ......
این حجم از فاجعه و اندوه !.... چه تسلیتی ؟ چه تسلایی ؟!...
سردی دست تو هنگام وداعخبر آورد مرا فاجعه ای در راه است...
مهم نیست اگر انسانبرای کسی که دوستش داردغرورش را از دست بدهداما فاجعه است اگر برای حفظ غرورکسی را که دوست دارد از دست بدهد......
از رفتنش فاجعه نساز رفت که رفت... به درک!!! بودنش معجزه نبود که رفتنش فاجعه باشد...!...