پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
زبان روزه خدایا نمی کند باطلمدام حسرت وصل نگار را خوردن؟؟...
گر شود عالم نگارستان، نگار من یکی است...
من خسته چون ندارم، نفسی قرار بی تو به کدام دل صبوری، کنم ای نگار بی تو...
خوی من کی خوش شود بی روی خوبت ای نگار...
من خسته چون ندارم، نفسی قرار بی توبه کدام دل صبوری، کنم ای نگار بی تو...
به یک نفر که شبیه تو دلربا باشدهنوز مثل گذشته "نگار" میگویند...
بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمدنگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمد...
اگر روزی بدست آرم سر زلف نگارم راشمارم مو به مو شرح غم شبهای تارم را...
علتبیداریامرادردلشبهایتار،آنکهازچشمنگارافتاد،میفهمدفقط...
خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسدآرزومند نگاری به نگاری برسد...
دل آراما...نگارا چون تو هستیهر آن چیزی که باید !هست ما را......