متن مو

عاشق موج موهام بود
میگفت عصبی باشم ببینم موهاتو آروم میشم
میگفت تورو دوست دارم ؛
ولی موهاتو عاشقم...
هر لحظه اینا یادم میومد ذوق میکردم
لبخند میزدم صورتم سرخ میشد ...
اما الان. ..
اما الان...
لعنت به الان:)

کا ش باران ببارد
آنوقت میتوانم تا درازای سکوت شب
حرف های دلم را بگویم
آخر موهای توآنقدر بلند است
که میترسم شب کوتاه شود
و صحبتهای من ناتمام

همونطور که بافتنِ مو یه کارِ مَردونَست..
بستن و باز کردن دکمه های پیراهنِ مَردونه هم یه کار زَنونَست

عطر گیسوی تو پر کرده هوارا ، نکند
لای موهای خودت ، قمصر کاشان داری

با تک تک تار و پود موهایش آشنا بودم
با تک نوازی های نفس هایش..
همه را حفظ بودم
گوش میدادم و حس زندگی را با تمام وجود از صدای نفس هایش میگرفتم...
امروز هم با قدم های نوک پایی ب سمت تختش رفتم...
ب ساعت نگاه کوتاهی انداختم...
6...

چه با حوصله و مردانه موهایم را می بافی ...

تمام دنیای من ، دست هایی ست که مرا نوازش کند و موهایم ببافد ، چشم هاییست که با عشف به من بنگرد و چشمانم را در آن ببینم ، لب هاییست که عاشقانه مرا ببوسد و حرف هایی از ته دل به من بگوید و موهاییست که وقتی روی...

نا مسلمان اینقدر با موهای خود بازی نکن
دکترم گفته برایم بی قراری خوب نیست.!

خدایا
دوستم داشته باش
مثل پدری که دخترش را
دختری که موهایش را
موهایی که باد را
و بادی که گلهای پیراهنم را
دوست دارد

اگر روزی بدست آرم سر زلف نگارم را
شمارم مو به مو شرح غم شب‌های تارم را

هر لحظه تمام آرزویش را داد
زیبایی ظاهری رویش را داد
تا من برسم به هر کجایی/ مادر
تا رنگ سیاه تار مویش را داد

این قلب ترک خورده ی من
بند به مو بود
من عاشق او بودم و او عاشق * او *بود...

من و دنیا همدیگر را رنگ می کنیم
من با مداد سیاه / دنیا با مداد سفید
من روز های اونو
اون موهای منو

هر وقت خیلی بهت سخت گذشت و نا امید شدی و رسیدی به ته خط مدام به خودت بگو به مو می رسه ولی پاره نمیشه... خدا هست و خدا هست و خدا هست...

بی مروّت ، اینقدر با موی خود بازی نکن
دکترم گفته برایم بی قراری خوب نیست